فریاد بی صدا

...درد نوشته هایی برای خودم

فریاد بی صدا

...درد نوشته هایی برای خودم

من از این دنیا فقط اینو دریافتم که،

اونی که بیشتر می گفت: نمی دونم، بیشتر می دونست.

اونی که قوی تر بود، کمتر زور می گفت.

اونی که راحت تر میگفت اشتباه کردم، اعتماد بنفسش بالاتر بود.

اونی که صداش آرومتر بود، حرفاش با نفوذ تر بود.

اونی که خودشو واقعا دوست داشت، بقیه رو واقعی تر دوست داشت.

اونی که بیشتر طنز می گفت، به زندگی جدی تر نگاه می کرد.....

« پرفسور محمد حسابی »

خسته

ما خستـه ایم! خسـته به معنای واقعی

دلهــای ما شکستـه به معنـای واقعــی!

ما لشـکریم! لشـکر پخش و پلا که دیـد؟

خیــل ز هم گسستــه به معنـای واقعـی


این زخم سجـده نیست به پیشانی ام رفیق

جــای دری سـت بستـه بــه معنــای واقعـــی


از بــــادبــــان نخیــــزد و از نـــاخــــدا، بخــــار

کشتـی بـه گل نشستـه بـه معنای واقعـی


تنـگ است جای مـا و چنین است حـال مـا :

بــاغــی درون هستــه! بـه معنــای واقعــی

تصاویر متحرک زیبا آسمان شب gif images

آنقدر دوستت دارم

که؛

هر چه بخواهی همان را بخواهم 

اگر بروی شادم، اگر بمانی شادترم

تو را شادتر می خواهم

با من

یا بی من

بی من اما شادتر اگر باشی

کمی، فقط کمی ناشادم!!

و این همان عشق است.

عشق همین تفاوت است ...

همین تفاوت که به مویی بند است

و چه بهتر که به موی تو بسته باشد!

خواستن تو تنها یک مرز دارد

آن نخواستن توست

و فقط یک مرز دیگر 

که آن " آزادی " توست

تو را آزاد می خواهم ...

گفتــی :

" مــگر به خواب بینــی رخ مــرا "

دیــوااانه .... از خیـال " تــو "

خوابــم نمــی برد .... 

ز من عبور می کنی و دم نمی زنی

 تنها دلم خوش است که شاید ندیده ای...


همخواب رقیبانی و من تاب ندارم
بیتابمو از غصه ی این خواب ندارم
دلتنگمو با هیچ کسم میله سخن نیست
کس در همه آفاق به دل تنگیه من نیست
بسیار ستمکارو بسی عهد شکن هست
اما به ستمکاری آن عهد شکن نیست
عهد شکن نیست...
پیشه تو بسی از همه کس خوار ترم
زان روی که از جمله گرفتارترم من
روزی که نماند دگری بر سره کوی ات
دانی که ز اغیار وفادارترم من
بر بی کسی من نگران چاره ی من کن
زان کز همه کس بی کسو بی یار ترم من
بی یار ترم من , بی یار ترم من , بی یار ترم من
بی یار ترم من 
بی یار ترم من
بی یار ترم من...

خیلی وقتا آدم نمیدونه چه مرگشه...

همه ش دلش میخواد با یکی حرف بزنه و خودش رو خالی کنه...

اما نمیدونه با کی...!

اگر هم یکی پیدا بشه،

نمیدونه باید از کجا شروع کنه ...!؟

عکس نوشته کتاب شعر

تــو آن شــعری

که مــی خــوانم تــو را

و زود مــی آیــی

کــنار اشــک هــایــم!

بـــی صـــدا؛

آرامــــ و پــنهانــی ...


ماهی حوض ماه نقاشی

تــو ماهــی و مـن ماهـی این برکـه ی کــاشی

انـــدوه بــزرگـی ســت زمـــانی کــــه نبـــاشی

آه از نفــــس پـــاک تـــو  و صبــــح نشــابــــور

از چـــشم تـــو و حجـــره ی فیـــروزه تراشـــی

پلکــــی بـــزن ای مخــزن اســرار کـه هـر بــار

فیـــروزه و الـــماس بــه آفـــاق بپــــاشـــــــی

ای بـــاد سبـــک ســـار مـــرا بگــذر و بگــــذار 

هشـــدار کــه آرامـــش مــــا را نخـــراشــــــی

هــرگــز بـــه تـــو دستــم نرســد مـــاه بلنــــدم

انــدوه بــزرگــی ســت چــه بــاشی چه نبـاشی